رهبری نوین در تغییرات ایدئولوژیک سازمان
تغییرات ایدئولوژیک سازمان
رهبری نوین در تغییرات ایدئولوژیک سازمان-در حقیقت، از مدتها قبل، تغییرات ایدئولوژیک سازمان و رهبری سازمان به سوی رهبری فردی و سلطه شخصی و انحصاری سیر کرده بود.
آنچه تحت عنوان «انقلاب» انجام میشد، نمایشی بود که به وسیله آن «رهبری نوین» میخواست موقعیت خود را به تأیید همه کادرها و اعضا و سپس هواداران برساند و موانع داخلی را شناسایی و رفع نماید یا سرکوب کند.
در فرهنگ جدید تشکیلاتی، اعضا و کادرها باید میپذیرفتند که رهبری نوین نقش «پیشوا» را در سازمان داشته باشد
.در همه موارد از جمله مسائل ایدئولوژیک، سیاسی و … مطیع و تسلیم محض وی باشند.
توسعه و جذب نیرو در سازمان مجاهدین
به دلیل تجربه تلخ سال ۵۴ و وجود «التقاط» در ایدئولوژی و اندیشه سازمان، روند توسعه و جذب نیرو در سازمان مجاهدین به این صورت بود که:
نخست، نیروهای دانشجو و دانشآموز که پرشور اما نامطلع از تاریخچه سازمان بودند، در صدر دیگر اقشار قرار داشتند.
در سه – چهار ماه نخست انقلاب، جذب این نیروها به کندی صورت میگرفت.
ولی، با گسترش فعالیت گروههای مختلف سیاسی و مطبوعات و تغییرات پرشتاب در فضای فرهنگی اجتماعی کشور، روند توسعه سازمان و جذب نیروها نیز سرعت گرفت.
سازماندهی جدید مجاهدین خلق
درست یک روز پس از پیروزی انقلاب «جنبش ملّی مجاهدین»، سازماندهی جدید مجاهدین خلق صورت گرفت.
طی اطلاعیهای به تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ «به منزله ارگان سیاسی مجاهدین» اعلام موجودیت کرد و آمادگی خود را برای «عضوگیری» اعلام نمود.
مسعود رجوی و موسی خیابانی، طی اطلاعیهای، «حمایت کامل» خویش را از تشکیلاتی که خود و همفکرانشان پدید آورده بودند، آشکار ساختند.
سرانجام تقی شهرام
سرانجام تقی شهرام به این صورت بود که هنوز فرصت قرار گرفتن در یک تشکیلات جدید را نیافته بود.
به دلیل حساسیتهای زیادی که علیه او وجود داشت، فضای مناسبی برای کار علنی سیاسی و گروهی پیدا نکرده بود.
پس از دستگیری در سال ۱۳۵۸ محاکمه و در مرداد ۱۳۵۹ به اعدام محکوم گردید.
خودسازی در بین گروهک
خودسازی در بین گروهک: رهبران سازمان معتقد بودند که:
چون عموم اعضا از میان روشنفکران و اقشار متوسط جامعه برخاستهاند، صِرف مطالعه و شناخت نظری جامعه و تصمیم ایشان بر شرکت فعال در مبارزه نمیتواند تضمین قطعیِ پابرجا و استوار ماندن آنها بر این عقیده و حرکت باشد.
از این رو لازم است تا خود نیز، تا آنجا که ممکن است، مانند مردم محروم زندگی کنند.
و با آنها حشر و نشر داشته باشند تا از درد آنها بهتر آگاهی یابند.
و احتمال جا زدن و انحراف از مبارزه در راه تأمین عدالت اجتماعی به حداقل برسد.
خیانت بنی صدر و سازمان مجاهدین
در پاییز و زمستان سال ۵۹ خیانت بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق کاملا مشهود بود.
به رغم گسترش ابعاد جنگ دفاعی ایران در مقابل تجاوز همهجانبه عراق، فضای سیاسی کشور با تشنجات و درگیریهای سازمان و دفتر بنیصدر و سایر گروههای مؤتلف وی به شدت بحرانی شده بود.
تظاهرات و درگیریها در خیابانهای برخی شهرهای بزرگ و کوچک ادامه پیدا کرد.
هواداران سازمان غالبا در پوشش طرفداران بنیصدر یک پای اصلی این درگیریها بودند.
در کنار صدام حسین
تصمیم گرفت کاملاً و رسما در کنار صدام حسین قرار گیرد و تمامیت تشکیلات را به رژیم بعث عراق پیوند بزند.
از این رو رجوی در پی امضای معاهدهای با طارق عزیز (معاون نخستوزیر وقت عراق) در فرانسه و ظاهرا پس از تحتفشار قرار گرفتن از سوی دولت فرانسه، در ۱۷ خرداد سال ۶۵ از پاریس وارد بغداد شد.
به این ترتیب استراتژی جنگ چریکی شهری به استراتژی جنگ آزادیبخش تبدیل شد.
آموزش های نظامی مجاهدین خلق
در آن شرایط امکان آموزش های نظامی مجاهدین خلق در داخل ایران، وجود نداشت.
سازمان بهترین راه برای کسب آمادگی نظامی حرفهای در همکاری با سازمان «الفتح» دانست؛ که مهمترین سازمان سیاسی – نظامی فلسطین بود.
به نظر میرسید به لحاظ ایدئولوژیک نیز بیش از دیگر گروههای فلسطینی با مواضع ایدئولوژیک سازمان نزدیک باشد.
علاوه براین، نام فلسطین و فداییان فلسطینی در میان مردم ایران بسیار محبوب و پراعتبار بود.
تغییرات ایدئولوژیکی در سازمان مجاهدین
عمدهترین دلایل تغییرات ایدئولوژیکی در سازمان مجاهدین ضربههایی بود که بر سازمان، به ویژه در شهریور ۵۰، وارد شد.
روشی که مرکزیت پیش از ما (یعنی رضا رضایی) در پیش گرفته و سازمان را از تحرک بازداشته بود، از اندیشههای ایدهآلیستی و مذهبی ریشه میگرفت.
ما نمیتوانستیم هم به اصول مارکسیستی چون دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی، معتقد باشیم و هم «وحی» و… را بپذیریم.
این «دوالیسم» و «التقاط» باید شکسته میشد.
مذهب دست و پای ما را بسته بود و به دلیل تکیهگاههای اخلاقی بیمورد و ایدهآلیستیاش جلوی تحرّک و دینامیسم تشکیلات را میگرفت.
در حقیقت، از مدتها قبل، تغییرات ایدئولوژیک سازمان و رهبری سازمان به سوی رهبری فردی و سلطه شخصی و انحصاری سیر کرده بود.
آنچه تحت عنوان «انقلاب» انجام میشد، نمایشی بود که به وسیله آن «رهبری نوین» میخواست موقعیت خود را به تأیید همه کادرها و اعضا و سپس هواداران برساند و موانع داخلی را شناسایی و رفع نماید یا سرکوب کند.
در فرهنگ جدید تشکیلاتی، اعضا و کادرها باید میپذیرفتند که رهبری نوین نقش «پیشوا» را در سازمان داشته باشد
.در همه موارد از جمله مسائل ایدئولوژیک، سیاسی و … مطیع و تسلیم محض وی باشند.
توسعه و جذب نیرو در سازمان مجاهدین
به دلیل تجربه تلخ سال ۵۴ و وجود «التقاط» در ایدئولوژی و اندیشه سازمان، روند توسعه و جذب نیرو در سازمان مجاهدین به این صورت بود که:
نخست، نیروهای دانشجو و دانشآموز که پرشور اما نامطلع از تاریخچه سازمان بودند، در صدر دیگر اقشار قرار داشتند.
در سه – چهار ماه نخست انقلاب، جذب این نیروها به کندی صورت میگرفت.
ولی، با گسترش فعالیت گروههای مختلف سیاسی و مطبوعات و تغییرات پرشتاب در فضای فرهنگی اجتماعی کشور، روند توسعه سازمان و جذب نیروها نیز سرعت گرفت.
سازماندهی جدید مجاهدین خلق
درست یک روز پس از پیروزی انقلاب «جنبش ملّی مجاهدین»، سازماندهی جدید مجاهدین خلق صورت گرفت.
طی اطلاعیهای به تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۵۷ «به منزله ارگان سیاسی مجاهدین» اعلام موجودیت کرد و آمادگی خود را برای «عضوگیری» اعلام نمود.
مسعود رجوی و موسی خیابانی، طی اطلاعیهای، «حمایت کامل» خویش را از تشکیلاتی که خود و همفکرانشان پدید آورده بودند، آشکار ساختند.
سرانجام تقی شهرام
سرانجام تقی شهرام به این صورت بود که هنوز فرصت قرار گرفتن در یک تشکیلات جدید را نیافته بود.
به دلیل حساسیتهای زیادی که علیه او وجود داشت، فضای مناسبی برای کار علنی سیاسی و گروهی پیدا نکرده بود.
پس از دستگیری در سال ۱۳۵۸ محاکمه و در مرداد ۱۳۵۹ به اعدام محکوم گردید.
خودسازی در بین گروهک
خودسازی در بین گروهک: رهبران سازمان معتقد بودند که:
چون عموم اعضا از میان روشنفکران و اقشار متوسط جامعه برخاستهاند، صِرف مطالعه و شناخت نظری جامعه و تصمیم ایشان بر شرکت فعال در مبارزه نمیتواند تضمین قطعیِ پابرجا و استوار ماندن آنها بر این عقیده و حرکت باشد.
از این رو لازم است تا خود نیز، تا آنجا که ممکن است، مانند مردم محروم زندگی کنند.
و با آنها حشر و نشر داشته باشند تا از درد آنها بهتر آگاهی یابند.
و احتمال جا زدن و انحراف از مبارزه در راه تأمین عدالت اجتماعی به حداقل برسد.
خیانت بنی صدر و سازمان مجاهدین
در پاییز و زمستان سال ۵۹ خیانت بنی صدر و سازمان مجاهدین خلق کاملا مشهود بود.
به رغم گسترش ابعاد جنگ دفاعی ایران در مقابل تجاوز همهجانبه عراق، فضای سیاسی کشور با تشنجات و درگیریهای سازمان و دفتر بنیصدر و سایر گروههای مؤتلف وی به شدت بحرانی شده بود.
تظاهرات و درگیریها در خیابانهای برخی شهرهای بزرگ و کوچک ادامه پیدا کرد.
هواداران سازمان غالبا در پوشش طرفداران بنیصدر یک پای اصلی این درگیریها بودند.
در کنار صدام حسین
تصمیم گرفت کاملاً و رسما در کنار صدام حسین قرار گیرد و تمامیت تشکیلات را به رژیم بعث عراق پیوند بزند.
از این رو رجوی در پی امضای معاهدهای با طارق عزیز (معاون نخستوزیر وقت عراق) در فرانسه و ظاهرا پس از تحتفشار قرار گرفتن از سوی دولت فرانسه، در ۱۷ خرداد سال ۶۵ از پاریس وارد بغداد شد.
به این ترتیب استراتژی جنگ چریکی شهری به استراتژی جنگ آزادیبخش تبدیل شد.
آموزش های نظامی مجاهدین خلق
در آن شرایط امکان آموزش های نظامی مجاهدین خلق در داخل ایران، وجود نداشت.
سازمان بهترین راه برای کسب آمادگی نظامی حرفهای در همکاری با سازمان «الفتح» دانست؛ که مهمترین سازمان سیاسی – نظامی فلسطین بود.
به نظر میرسید به لحاظ ایدئولوژیک نیز بیش از دیگر گروههای فلسطینی با مواضع ایدئولوژیک سازمان نزدیک باشد.
علاوه براین، نام فلسطین و فداییان فلسطینی در میان مردم ایران بسیار محبوب و پراعتبار بود.
تغییرات ایدئولوژیکی در سازمان مجاهدین
رهبری نوین در تغییرات ایدئولوژیک سازمان-عمدهترین دلایل تغییرات ایدئولوژیکی در سازمان مجاهدین ضربههایی بود که بر سازمان، به ویژه در شهریور ۵۰، وارد شد.
روشی که مرکزیت پیش از ما (یعنی رضا رضایی) در پیش گرفته و سازمان را از تحرک بازداشته بود، از اندیشههای ایدهآلیستی و مذهبی ریشه میگرفت.
ما نمیتوانستیم هم به اصول مارکسیستی چون دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی، معتقد باشیم و هم «وحی» و… را بپذیریم.
این «دوالیسم» و «التقاط» باید شکسته میشد.
مذهب دست و پای ما را بسته بود و به دلیل تکیهگاههای اخلاقی بیمورد و ایدهآلیستیاش جلوی تحرّک و دینامیسم تشکیلات را میگرفت.
دانلود با لینک مستقیم
دیدگاه ها
… [Trackback]
[…] Read More on that Topic: rowshangar.ir/رهبری-نوین-در-تغییرات-ایدئولوژیک-سازم-۲/ […]