• اخبار و سیاست

نوح و ابلیس در جنگی بنیادین…

• 2015-07-15
• 3 دیدگاه
• سید محمد رضا

در کتاب قصص جزائری از امام صادق (ع) نقل میکند که زمانی که نوح (ع) از کشتی پیاده شد ، درخت نخلی را کاشت ، سپس نزد اهلش بازگشت. ابلیس آمد و آن درخت را از ریشه در آورد.نوح مجدداً آن درخت را کاشت.اندک زمانی بعد ، درخت را کنده شده دید و ابلیس را نزد آن درخت مشاهده کرد.

جبرئیل آمد و به نوح (ع) خبر داد.ابلیس این درخت را کنده است.نوح (ع) به ابلیس گفت:چه چیزی تو را وادار میسازد که این درخت را برکنی؟به خدا سوگند هیچ درختی به اندازه کاشتن این درخت را دوست نداشتم و سوگند به پروردگار که رها نخواهم کرد مگر آنکه آنرا بکارم.ابلیس گفت:قسم به خدا من نیز رها نمیکنم،مگر آنکه آنرا از ریشه بکنم…

به ادامه ی مطلب مراجعه کنید.

سپس تقاضا کرد به شرط آنکه برای من سهمی از این درخت قرار دهی.

نوح (ع) ثلث درخت را برای او قرار داد.

ابلیس نپذیرفت و نوح (ع) از زیاد کردن خودداری نمود.

جبریل به نوح (ع) گفت:ای رسول خدا ، احسان کن ، به درستی که احسان از توست.

نوح (ع) دانست که خداوند متعال او را حجت قرار داده .

نوح (ع) دو ثلث را برای ابلیس اختصاص داد.

امام صادق (ع) فرمودند:اگر فشرده ای از خرما یا انگور گرفتی ، آنرا بجوشان تا اینکه دو ثلث آن که بهره شیطال است برود،وقتی که دو ثلث آن رفت ، باقیمانده را بخور و بنوش.

در جای دیگر آمده است:ابلیس در بهشت از حوا خواست که به او خرما یا انگور بخوراند و حوا امتناع نمود.

ابلیس گفت : اگر به من نمیخورانی پس بگذار یک دانه خرما و یک دانه انگور را به دهان بمکانم.

حوا به او اجازه داد و ابلیس آن دو را مکید.

به همین جهت فلسفه ی حرمت ذاتی شراب برای خواننده روشن میشود چرا که ابلیس از زهر های روح و آلودگی نفس ، در آنها نهاده است تا فرزندان آدم و پسران نوح و بندگان خدا از آن مسموم شوند و پروردگار خویش را عصیان کنند.همانطور که ابلیس به این امر سوگند یاد کرد آنجا که آن ملعون گفت:سوگند به عزتت هر آینه همه ی آنها را فریب میدهم،مگر… .

نوشته شده از کتاب : تاریخ انبیاء

نویسنده : موسی الشیخ جعفر السودانی

مترجم : علی نقی ایزدی

با نظرات خود از ما حمایت کنید…