نوازش مهمان

نوازش مهمان

شبی در خانۀ حضرت رضا سلام الله علیها مشغول صحبت بودیم. شب بود و برای این که راحت تر به گفت و گو بپردازیم، چراغی بالای سر ما روشن بود. در میان مکالمه متوجه گشتیم که شعلۀ چراغ حالت نامتوازنی دارد ، از این رو من دست ام را به طرف چراغ بردم و سعی داشتم که شعله اش را تنظیم کنم. امام از من خواستند که چراغ را رها کنم. چراغ را رها کردم و امام خود مشغول شدند. آدر حین این که در حال تنظیم چراف بودند گفتند:« ما قومی هستیم که مهمانان خود را به خدمت نمی گیریم.»



ارسال دیدگاه

اطلاعیه ها

بیشتر بخوانید