نزدیک حره

نزدیک حره

در نزدیکی حره بودیم. ظهر بود و هوا گرم. قافله ای بودیم و در جوار امام سجاد علیه السلام به سوی مکه می رفتیم. در حرکت بودیم که ناگاه بانگی به گوش رسید. قافله به دستور امام ایستاد. پیکی بود. به پیش رفتم و از او خواستم تا بگو ید که از کجا و برای چه آمده است. پیک از جانب خواهر امام بود و گویا از برای ایشان برای مخارج سفر مبلغی را ارسال کرده بودند. مبلغ را گرفتیم و باز به حرکت ادامه دادیم. بیچاره پول که جز اندک میهمان جیب امام نبود زیرااز مدینه خارج نشده بودیم که امام تمام آن را بذل و بخشش نمود.



ارسال دیدگاه

اطلاعیه ها

بیشتر بخوانید