مهدویت : صفات امام5
5.”دانايي نسبت به احکام شريعت” 6.”کارداني و کفايت در تدبير امور”.
صفات امام در کتب شیعه وسنی به شکل های مختلف مورد بحث قرار گرفته و میتوان دلیل بیشتر این اختلافات را نگاه زمینی به منصب امام و خلیفه در نزد اهل سنت ودید الهی بودن آن در نزد شیعه دانست
دانايي و کفايت
پيشواي جامعه بايد از معرفت لازم نسبت به آنچه در رهبري جامعه به آن نيازمند است، برخوردار باشد. اين آگاهي به طور عمده به دو محور باز ميگردد: يکي علم و آگاهي نسبت به مکتب و آييني که مبناي نظام اجتماعي و سياسي جامعه است؛ و ديگري معرفت نسبت به شيوه درست رهبري، معرفت نخست جنبه نظري دارد و معرفت دوم عملي و راهبردي است. از معرفت دوم معمولاً تحت عنوان کفايت در رهبري ياد ميشود؛ يعني هوش و دانش مديريت.
5.”دانايي نسبت به احکام شريعت” 6.”کارداني و کفايت در تدبير امور”.
صفات امام در کتب شیعه وسنی به شکل های مختلف مورد بحث قرار گرفته و میتوان دلیل بیشتر این اختلافات را نگاه زمینی به منصب امام و خلیفه در نزد اهل سنت ودید الهی بودن آن در نزد شیعه دانست
دانايي و کفايت
پيشواي جامعه بايد از معرفت لازم نسبت به آنچه در رهبري جامعه به آن نيازمند است، برخوردار باشد. اين آگاهي به طور عمده به دو محور باز ميگردد: يکي علم و آگاهي نسبت به مکتب و آييني که مبناي نظام اجتماعي و سياسي جامعه است؛ و ديگري معرفت نسبت به شيوه درست رهبري، معرفت نخست جنبه نظري دارد و معرفت دوم عملي و راهبردي است. از معرفت دوم معمولاً تحت عنوان کفايت در رهبري ياد ميشود؛ يعني هوش و دانش مديريت.
قران کريم آنجا که سرگذشت طالوت و جالوت را بازگو کرده است، به گونهاي لطيف و آموزنده ضرورت دانايي در مسئله امامت و رهبري را بيان نموده است. قومي از بنياسرائيل از پيامبر خويش خواستند که فرماندهي را براي آنان برگزيند، تا تحت امر و فرمان او با دشمنان خويش جهاد کنند. آن پيامبر به دستور خداوند طالوت را که جوان گمنامي بود، به فرماندهي آنان برگزيد. از آن جا که وي از مال و منال دنيوي بهرهاي نداشت، بنياسرائيل به گزينش او به عنوان فرمانده آنان اعتراض کردند و گفتند: “أنّي يکون له الملک علينا و نحن احقّ بالملک منه ولم يؤت سعة من المال؛ از کجا او بر ما فرمانروايي دارد؛ در حالي که ما به فرمانروايي از او سزاورتريم؛ چرا که او از توسعه مالي بيبهره است.” پيامبر خدا در پاسخ آنان فرمود: “خداوند او را بر شما برگزيده، و بر بسط علمي و جسمي او افزوده است.” “انّ اللّه اصطفا، عليکم وزاده بسطة في العلم والجسم واللّه يؤتي ملکه من يشاء واللّه واسع عليم.” (بقره / 247)
از اين آيه نکات زير استفاده ميشود:
- کسي که در مقام امامت و فرماندهي قرار ميگيرد، بايد از آگاهي لازم نسبت به آنچه به مقام و منصب او اقتضا ميکند، برخوردار باشد.
- از نظر جسمي بايد از سلامتي و توان لازم براي ابقاي مسئوليت خويش بهرهمند باشد.
- فرمانروايي اولاً و بالذّات به خداوند اختصاص دارد، و ديگران در صورتي از چنين مقامي بهرهمند خواهند بود، که به اذن و مشيّت الهي باشد.
- اگر چه فضل و جود الهي اگسترده است و مقتضاي آن اين است که مقام فرمانروايي را به همگان اعطا کند ولي جود و فضل الهي عالمانه و حکيمانه است.
بدين جهت منصب امامت تنها به کساني اعطا ميگردد که شايستگي آن را دارا باشند؛ چنان که در آيه ديگر فرموده است “الله اعلم حيث يجعل رسالته” (انعام / 24).
متکلمان اسلامي در لزوم علم و آگاهي براي امام، اختلافي ندارند. چنان که کفايت و توان مديريت را نيز لازم دانستهاند؛ ولي در گستره و مقدار علم و آگاهي امام در حوزه معارف و احکام اسلامي، ديدگاههاي متفاوتي را اظهار نمودهاند. در اين جا به نقل و بررسي آراء آنان در اين رابطه ميپردازيم:
شيعه اماميه
متکلمان اماميه، علم و کفايت در امامت، در عاليترين حد لازم آن، از شرايط و صفات امام دانستهاند. از آن جا که آنان عصمت را از صفات لازم امام ميدانند، و با وجود عصمت، علم و کفايت در عاليترين مرتبه آن تحقق خواهد يافت، نياز چنداني به ذکر صفت علم و کفايت در رهبري احساس نکردهاند. با اين حال در مواردي آشکار از آن نام بردهاند.
محقق طوسي در رساله امامت، دومين صفت از صفات امام را علم دانسته و چنين گفته است: “وثانيتها العلم بما يحتاج الي العلم به في امامته من العلوم الدنيتيه والدنياوية کالشرعيات والسياسات والآداب ودفع الخصوم و غير ذلک لأمّة لايستطيع القيام بذلک مع عدمه(49)؛ دوميّن صفت از صفات لازم براي امام علم به اموري است که به آگاهي از آنها در امامت خويش نياز دارند، اعم از آگاهيهاي ديني و دنيوي؛ مانند علم به احکام شرعي، روشهاي سياسي، آداب مديريت، مبارزه با دشمنان و جز آن؛ زيرا بدون داشتن چنين آگاهيهايي نخواهد توانست به امر امامت قيام کند.”
ابن ميثم بحراني نيز علم، عفت، عدالت و شجاعت را به عنوان اصول کمالات نفساني ياد کرده و گفته است: “از آن جا که ما عصمت را شرط امامت ميدانيم، بايد امام واجد کمالات نفساني مزبور باشند.” آنگاه در باره علم چنين گفته است: “امام بايد به همه آنچه که د ايفاي مقام امامت به آنها نياز دارد، عالم باشد، خواه علوم ديني باشد يا علوم دنيوي؛ مانند علم به احکام شرعي، سياست، آداب و فصل خصومتها؛ زيرا اگر در امور ياد شده جاهل باشد، به آنچه بر او واجب است اخلال خواهد رساند؛ و اخلال رساندن به آنچه واجب است، به عصمت منافات دارد.”
اشاعره
متکلمان اشعري نيز علم به احکام اسلامي را از شرايط و اوصاف امام دانستهاند. در اين جا سخنان برخي از برجستهترين آنان را در اين باره از نظر ميگذرانيم:
باقلاني: “امام بايد از نظر علم در حدي باشد که در مورد قاضي لازم است.” وي، آن گاه به کفايت و بصيرت سياسي امام اشاره کرده و گفته است: “از ديگر شرايط امام اين است که در مورد امور مربوط به جنگ و تدبير سپاه و پاسداري از کيان اسلام و امت اسلامي، از بصيرت کافي برخوردار باشد.
امام الحرمين: “يکي از شرايط امام اين است که مجتهد در دين باشد؛ به گونهاي که در تصميمگيري در مورد حوادث از نظر حکم اسلامي، به استفتا از ديگران نياز نداشته باشد. همچنين امام بايد از کفايت لازم برخوردار باشد؛ يعني در تشخيص مصالح امور مسلمين و تدبير مسايل مربوط به جنگ و فرماندهي سپاه و حفظ مرزها، از صلاحيت وکفايت برخوردار باشد.” وي تصريح کرده است که اين شرط مورد اتفاق علماي اسلامي است.
ابومنصور بغدادي: “از نظر اصحاب ما (اشاعره) امام، بايد از چهار ويژگي برخوردار باشد: نخستين آنها علم است؛ و کمترين حد آن اين است که به درجه مجتهدان در حلال و حرام و ديگر احکام اسلامي رسيده باشد.
ايجي و جرجاني: “اعتقاد اکثريت اين است که امام بايد در اصول و فروع مجتهد باشد، تا بتواند به امر دين قيام کند؛ توانايي اقامه دليل و پاسخگويي به شبهات را داشته باشد و در حوادث و رخدادها، استقلال در فتوا داشته باشد؛ زيرا حفظ عقايد و فصل خصومتها، از مهمترين اهداف امامت است؛ و اين هدف بدون شرط مزبور تحقق نخواهد يافت.” آنان نيز برخورداري امام از بصيرت و کفايت سياسي در امور مربوط به رهبري امت اسلامي را از ديگر صفات لازم براي امام دانستهاند.
تفتازاني: “امام بايد در اصول و فروع مجتهد باشد؛ تا بتواند به امر دين قيام کند.” مقصود از قيام به امر دين همان است که در کلام شارح مواقف بيان شده است؛ يعني دفاع از عقايد اسلامي، از طريق استدلال و پاسخگويي به شبهات، و نيز تصميمگيري در باره حوادث و مسايل اجتماعي، بر اساس احکام اسلامي، وي نيز صاحب رأي و درايت در تدبير امور مربوط به مصالح جامعه اسلامي را از شرايطي دانسته است که مورد قبول اکثريت علماي اسلامي بوده است
ماتريديه: در آثار کلامي ماتريديه اين مسئله بدان پايه از وضوح که در آثار اشاعره آمده، مطرح نشده است. با اين حال از برخي سخنان آنان به تصريح يا تلويح به دست ميآيد که علم به احکام شريعت را از شرايط امامت دانستهاند.
ابوحفص نسفي، قدرت بر اجراي احکام و حفظ کيان اسلامي و گرفتن انتقام مظلومان از ستمگران را از شرايط امام دانسته است. “قادرا علي تنفيذ الاحکام وحفظ حدود دارالاسلام وانصاف المظلوم من الظالم”. تفتازاني در شرح کلام وي، قدرت را به علم، عدالت، کفايت و شجاعت تفسير کرده است.
در حقيقت در کلام نسفي سه نمونه از اهداف امامت و وظايف امام بيان شده است که عباتند از: اجرايي احکام اسلامي، دفاع از کيان اسلام و مسلمين و حمايت از مظلومان و گرفتن حق آنان از ظالمان، هر يک از اهداف، صفت و شرط ويژهاي را لازم دارد. علم به احکام شريعت، شرط تحقق بخشيدن به هدف نخست است؛ چنان که تحقق هدف دوم، مشروط به داشتن کفايت و شجاعت است و هدف سوم با شرط عدالت تحقق ميپذيرد.
مولوي محمد عبدالعزيز در شرح کلام نسفي و تفتازاني پس از اشاره به اين که امام بايد در فصل خصومتها عالم بر احکام شرع باشد، گفته است: “اکثريت علماي اسلامي شرط کردهاند که امام بايد در علم به احکام اعتقادي و فرعي مجتهد باشد؛ ولي برخي از آنان اجتهاد را شرط ندانستهاند؛ و اين قول پذيرفتنيتر است. شايد کساني که آن را شرط کردهاند، در عصر نخست زندگي ميکردند، که مجتهدان در آن زمان بسيار بودهاند و آنان که آن را نفي کردهاند. در زمانهاي بعد بودهاند.
جمال الدين احمد غزنوي حنفي نيز عالم بودن به حلال و حرام را از شرايط امام دانسته است. “عالما بالحلال والحرام
زيديه
علماي زيديه بر لزوم صفت علم به احکام شريعت در امام تأکيد ورزيدهاند. حميدان بن يحيحي در اين باره گفته است: “امام بايد از نظر علم به شريعت به گونهاي باشد که به تمام آنچه در شناخت کتاب و سنت لازم است، آگاه باشد و بتواند مختصر گویی آن دو را تفصیل دهد و احکام اسلام را از آن دو استنباط نمايد.
از زيد شيهد نيز نقل شده است: “کسي شايستگي ندارد که دعوي امامت کند؛ مگر آن که عالم به تأويل و تنزيل، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ و حلال و حرام باشد،”
برخي از علماي زيديه تنها عالم بودن به احکام اسلامي را شرط امامت ندانستهاند؛ بلکه اعلم بودن امام را نيز شرط کردهاند: “اعرفهم بحلال اللّه وحرامه”
اصولا از ديدگاه زيديه “علم به شريعت” يکي از شرايط پنجگانهاي است که آنان براي امام قائل شدهاند: “کون الإمام عالما بشريعة الاسلام ليهدي الناس اليهاد لايضلّهم؛ امام بايد به شريعت اسلام آگاه باشد؛ تا مردم را به آيين اسلام هدايت کند و گمراهشان نکند.”
حاصل کلام
حاصل بحث درباره شرط علم و کفايت اين است که در لزوم اين دو صفت در امام ميان متکلمان اسلامي اختلافي وجود ندارد. عموم متکلمان و علماي مذاهب اسلامي در اين باره اتفاق نظر دارند که امام بايد از کفايت سياسي و آگاهي و توانايي لازم براي مديريت و رهبري سياسي امت اسلامي، به گونهاي که مصالح آنان تأمين گردد و اهداف مهم امامت در اين باره برآورده شود، برخوردار باشد؛ چنان که لزوم علم به احکام شريعت اسلامي نيز مورد اتفاق همگان است. اما در کميت و کيفيت آن اتفاق نظر وجود ندارد.
متکلمان غيرشيعه علم اجتهادي و خطاپذير را کافي دانستهاند؛ چنان که علم و آگاهي همه چانبه نسبت به احکام شريعت را نيز لازم ندانستهاند. يعني اگر چه آنان اجتهاد را شرط امامت دانستهاند؛ ولي اين احتمال را نيز پذيرفتهاند که امام در مواردي بتواند از طريق اجتهاد به علم لازم نسبت به حکم اسلام دست يابد. که بايد در آن صورت به عالمان و مجتهدان رجوع کند.
ولي از نظر شيعه اماميه، امام بايد از علم بالفعل و جامع الاطراف به احکام شريعت برخوردار باشد. و در مرتبه بعد، علم او بايد به گونهاي باشد که خطاپذير نباشد. اين ويژگي در حقيقت به لزوم عصمت امام باز ميگردد، که در بحثي جداگانه به بررسي آن خواهيم پرداخت.
دیدگاه ها
I’m pretty pleased to discover this great site. I wanted to thank you for
your time for this particularly wonderful read!! I definitely enjoyed every bit of
it and i also have you bookmarked to look
at new information on your web site.
You’ve very good stuff in this article. Kann ich cefuroxime 250 mg ohne Rezept in Brüssel, Belgien kaufen