• اربعین حسینی

سفرنامه اربعین قسمت دهم (فتوکلیپ)

• 2020-10-11
• 7 دیدگاه
• محمد خسروی

میثم

سفرنامه اربعین قسمت دهم (فتوکلیپ) :میثم بعد از زیارت وداع و هدیه ای که خادم حرم به او داد بود به سمت ایران رفت.
گوشه ای از ذهن میثم درگیر این بود که چقدر این چفیه برایش آشناست.
وقتی به خانه شان بازگشت قرار بود عمه اش برای دیدار با او که زائر کربلا بوده به خانه شان بیاید.
عمه اش او را خیلی دوست داشت چرا که چهره ی میثم شباهت بسیاری
به پسر عمه اش علی داشت که در جنگ شهید شده بود.
قبل از ظهر عمه اش با پای گچ گرفته وارد خانه شان شد.
میثم تا عمه اش را دید یادش آمد که چقدر چفیه ای که
خادم عراقی به او داده شبیه چفیه ی پسر عمه ی شهیدش است.
سریع به سمت ساکش رفت و چفیه را به نزد عمه اش آورد و پرسید این چفیه علی نیست؟
عمه اش که چفیه را دید، فهمید چفیه ی علی است،
آن را به صورتش چسباند و عطرش را استشمام کرد. هنوز بوی علی رو میداد.
اشک چشمانش را تار کرده بود.
پرسید این چفیه را کجا پیدا کردی؟
میثم داستان خادم حرم امام حسین را برای عمه اش تعریف کرد،
عمه اش چفیه را در آغوش گرفته بود و از خوشحالی اینکه چفیه به کربلا رسیده اشک شوق میریخت.

بیشتر:
سفرنامه اربعین قسمت اول (فتوکلیپ)
دیگر تولیدات دیجیتال مجموعه:
کتاب اصلاح فرهنگ نگرش اشتغال در جوانان