دعوت متقابل

دعوت متقابل

مشغول غذا خوردن بودیم. مثل همیشه روی خاک پلاسی افکنده بودیم و تکه های سفتی از نان خشک را می خوردیم. ناگاه متوجه سواری گشتم که از کنار ما عبور می کرد. بر چهره اش که نگاه کردم دریافتم او حسین بن علی علیه السلام است. بلند شدم و از ایشان خواستم با ما هم غذا شوند. امام آرام از اسب پایین آمدند و کنارما نشستند و مشغول شدند و فرمودند:«انه لایحب المتکبرین» غذا که تمام شد و به ما فرمود:«من دعوت شما را پذیرفتم، اکنون نوبت شماست که دعوت مرا بپذیرید و امروز ناهار را به منزل من بیائید. ما نیز دعوت ایشان را لبیک گفتیم و موقع ظهر به خانه شان رفتیم.



ارسال دیدگاه

اطلاعیه ها

بیشتر بخوانید