تنهایی
هر انسانی به تنهایی نیاز دارد، من هم یک انسانم، فقط کافی بود همین رو درک کنه؛
همون طور که خواب برای انسان قرار داده شده، تا ذهنش ریکاوری بشه، خوب همین انسان، یه وقتی هم میخواد که تو بیداری، یه گوشه بشینه و تنها باشه.
خیلی راحت همین هارو به همسر عزیزم گفتم و اون هم قبول کرد
ولی بعد چند وقت، یک روز که مثل همیشه به همه کارها رسیده بودم، وقتی شوهرم اومد خونه و کمی استراحت کرد، بهش گفتم مواظب بچه ها باشه تا کمی به اونچه که خودم شخصا میخواستم برم و کمی استراحت کنم، ولی انگار که حرفای اون روز رو فراموش کرده باشه، اصلا منطقی رفتار نکرد و ازم ایراد گرفت که مگه چکار کردی، و اینجوری بود که یک دعوای دیگه شروع شد.[۱]
http://www.beytoote.com/wedlock/danestani/before4-after-marriage.html[1]
