به یاد محرومان
موقع شام یا ناهار که میشد غذایش را داخل ظرفی میرخت و با خود میبرد
. میگفت بعدا میخورم .
بعد از مدت ها متوجه شدم غذایبش را میبرد برای پیرمرد و پیرزنی که در همسایگی ما در خانه ای کلنگی که کمتر از چهل متر مساحت داشت زندگی میکردند . آنها از حداقل وسیل زندگی مانند یخچال و .. محروم بودند.
وقتی فهمید که از کارش خبر داریم گفت مادر ما در قبال اینها مسئولیت داریم نمیشود سیر بخوابیم و در همسایگی ما کسی گرسنه بماند مگر پیرو علی علیه السلام نیستیم .
راوی طوبی مرادی ( مادر طلبه شهید مهدی مرادی )
برگرفته از کتاب آخرین حلقه رزمبه قلم سید حمید مشتاق نیا